English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (7679 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
turnaround time U زمان گردش
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
Q Channel U یکی از هشت کانال اطلاعاتی که داده مشخص کننده شیار و زمان گردش مطلق را نگهداری میکند
tour of duty U زمان گردش ماموریت زمان توقف پرسنل در مناطق مختلف ماموریت
universal time U زمان که به گردش زمین بستگی داشته باشد و لذا بطورمطلق یکسان نمیباشد
Other Matches
constant displacement pump U پمپی با خروجی ثابت که درهر دور گردش مقدار ثابتی سیال جابجا میکند و مقدارجریان تنها بستگی به سرعت گردش ان دارد
flowchart template U یک راهنمای پلاستیکی که حاوی بریده هایی از علائم گردش کار بوده و در تهیه یک نمودار گردش کار بکاربرده میشود
line haul U زمان لازم برای حمل بار به وسیله ستون زمان حمل باریا زمان حرکت ستون موتوری
equation of exchange U همچنین نگاه کنید به "رابطه فیشر "معادله مبادلات بیان رابطه بین حجم پول در گردش سرعت گردش پول
cache U مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
caches U مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache memory U مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
realtime U زمان حقیقی یا زمان خالص ارسال و دریافت پیامها
circuit U روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
circuits U روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
road time U یا زمان تخلیه جاده زمان عبور ستون
It will be some time before the new factory comes online, and until then we can't fulfill demand. U آغاز به کار کردن کارخانه جدید مدتی زمان می برد و تا آن زمان قادر به تامین تقاضا نخواهیم بود.
access time U کل زمان لازم برای رسانه ذخیره سازی از وقتی که تقاضای داده میشود تا زمان بازگشت داده
IAM U فضای حافظه که زمان دستیابی بین زمان حافظه اصلی و سیستم بر پایه دیسک دارد
references U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
reference U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
arrivals U زمان حضور زمان رسیدن
present U زمان حاضر زمان حال
arrival U زمان حضور زمان رسیدن
presented U زمان حاضر زمان حال
seek time U زمان جستجو زمان طلب
presenting U زمان حاضر زمان حال
presents U زمان حاضر زمان حال
response time U زمان جواب زمان پاسخگویی
read time U زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری
timed U مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
time U مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
dive schedule U جدول حداکثر زمان و عمق استخر برای شیرجه جدول نشاندهنده عمق و زمان ماندن زیر اب غواص
times U مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
imprescriptible U وابسته به اموال حقوقی که مشمول مرور زمان نیست غیر مشمول مرور زمان تجویز نشده
equation of time U خطای قرائت زمان نجومی پس ماند زمان نجومی
unemployment compensation U پرداختی در زمان بیکاری پرداخت کمکی در زمان بیکاری
execution U 1-زمان لازم برای اجرای یک برنامه یا مجموعه دستورات . 2-زمان لازم برای یک سیکل اجرا
loom time U مدت زمان بافت [از زمان چله کشی تا جدا کردن فرش بافته شده از دار و مبنای تعیین ساعات کار مفید، وقت حقیقی لازم جهت اتمام فرش و قیمت نسبی فرش می باشد.]
production cycle U زمان یا دوره بافت یک فرش [این دوره از زمان طراحی یا نقشه کشی شروع شده و به بافت کامل فرش منتهی می شود.]
interlook dormant period U زمان توقف دستگاه رادار مدت زمان توقف کار تجسس رادار
frequencies U زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
frequency U زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
splits U زمان ثبت شده برای فواصل معین یک مسابقه زمان ثبت شده برای قهرمان دو 004متر
traverse U گردش
traversed U گردش
cantered U گردش
traverses U گردش
cantering U گردش
canters U گردش
paseo U گردش
canter U گردش
rotation U گردش
maeander U گردش
revved U گردش
progress U گردش
traversing U گردش
ambulation U گردش
walking U گردش
promenade U گردش
nutation U گردش
hikes U گردش
on the rove U در گردش
hiking U گردش
promenades U گردش
travels U گردش
travel U گردش
hike U گردش
hiked U گردش
traveled U گردش
progressed U گردش
progresses U گردش
cycle U گردش
gyration U گردش
wrests U گردش
wresting U گردش
wrested U گردش
wrest U گردش
revolution U گردش
revolutions U گردش
rev U گردش
revs U گردش
gyrations U گردش
meanders U گردش
operation U گردش
excursion U گردش
excursions U گردش
water circulation U گردش اب
movement U گردش
meandered U گردش
meandering U گردش
revving U گردش
stroll U گردش
races U گردش
meander U گردش
cycled U گردش
turns U گردش
turn U گردش
cycles U گردش
progressing U گردش
raced U گردش
race U گردش
runs U گردش
strolled U گردش
strolls U گردش
jaunt U گردش
jaunts U گردش
twirl U گردش
twirled U گردش
twirling U گردش
perambulation U گردش
run U گردش
twirls U گردش
circumrotation U گردش
itineration U گردش
circulations U گردش
counterclockwise rotation U گردش به چپ
turnover U گردش
flowed U گردش
circulation U گردش
flows U گردش
left handed rotation U گردش به چپ
trip U گردش
tripped U گردش
trips U گردش
flow U گردش
itineracy U گردش
flowine U خط گردش
periods U گردش
flowline U خط گردش
period U گردش
circuits U گردش
circuit U گردش
anticlockwise rotation U گردش به چپ
gyre U گردش دایره
speed of rotation U گردش بر دقیقه
round robin U با گردش نوبت
right handed rotation U گردش به راست
roams U گردش کردن
roaming U گردش کردن
roamed U گردش کردن
revolving fund U اعتبار در گردش
roam U گردش کردن
cycle of water U گردش اب در طبیعت
ganders U : گردش کردن
roll U چرخش گردش
gander U : گردش کردن
sashay U گردش سفر
gyringly U گردش کنان
rotation in a clockwise direction U گردش به راست
rpm U گردش بر دقیقه
bloodstream U رگ گردش خون
bloodstreams U رگ گردش خون
rev U گردش بر دقیقه
peripatetic U گردش کننده
volume of sales U گردش معاملات
revs per minute U گردش بر دقیقه
number of revolutions U گردش بر دقیقه
rotational speed U گردش بر دقیقه
hydraulic cycle U گردش اب در طبیعت
data flow U گردش داده ها
daily round U گردش روزانه
revolves U گردش کردن
walkabouts U گردش پیاده
flow direction U جهت گردش
turning effect U اثر گردش
river trip U گردش رودخانه ای
turning circle U دایره گردش
field trip U گردش علمی
fractional rotation U گردش کسری
walkabout U گردش پیاده
eyre U گردش دورانی
flow of expenditure U گردش هزینه
passageways U غلام گردش
flow of income U گردش درامد
ride U گردش سواره
rides U گردش سواره
rpm U گردش در دقیقه
turn-over U گردش معاملات
sales {pl} U گردش معاملات
flow of production U گردش تولید
operation U گردش جنبش
flow of information U گردش اطلاعات
excursionist U گردش کننده
excurse U گردش کردن
go for a walk U گردش رفتن
passageway U غلام گردش
to go for a walk U گردش رفتن
perambulate U گردش کردن در
perambulated U گردش کردن در
perambulates U گردش کردن در
perambulating U گردش کردن در
revolve U گردش کردن
revolved U گردش کردن
circulations U مسیر گردش
take a walk U گردش کردن
the turn of a wheel U گردش چرخ
to make an excursion U به گردش رفتن
to make an excursion U گردش کردن
to take a stroll U گردش کردن
working capital U سرمایه در گردش
pleasure ground U گردش گاه
circulation U مسیر گردش
to go for a stroll U گردش کردن
to be in a whirl U گردش کردن
Recent search history Forum search
1time is prceious it has great
3service times
3service times
3service times
1گردش علمی
1من تعطیلات را به گردش میروم.شما چطور؟
2Once it's downloaded, please run the Kaspersky Malware Scanner software. This might take a moment and involve a few steps.
2In the Introduction to this book the speed of modern computers was cited as countering the need for some of the early work that was done to make best use of the woefully slow and memory-deficient comp
1شما چه زمان به مکتب میرید.
1شما چه زمان به مکتب میرید.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com